persianjk
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

مصاحبه رک و ضد دولتي مصطفوي

اذهب الى الأسفل

مصاحبه رک و ضد دولتي مصطفوي Empty مصاحبه رک و ضد دولتي مصطفوي

پست من طرف arash 18/2/2010, 16:57

«داريوش مصطفوي، رئيس فدراسيون فوتبال ايران به هنگام صعود تيم ملي فوتبال ايران به جام جهاني 1998 فرانسه، رئيس پيشين فدراسيون فوتبال ايران و مديرعامل سابق پرسپوليس در مصاحبه با دويچه وله پشت پرده‌ سياسي در ورزش کشور را زير ذره بين برده است. وي معتقد است که آبروي مردم براي سازمان ورزش ايران بي ارزش است. در پي بررسي علل ادامه ناکامي‌هاي فعلي تيم فوتبال پرسپوليس تهران، عليرغم تعويض سرمربي و انتصاب علي دايي در راس کادر فني اين تيم، داريوش مصطفوي مدير عامل سابق پرسپوليس و رئيس پيشين فدراسيون فوتبال ايران پس از باخت 4 بر يک سرخ‌پوشان پايتخت مقابل شاهين بوشهر در روز شنبه 16 ژانويه، با بخش فارسي دويچه وله به گفت‌وگوي تحليلي پرداخت.» اين آغاز گفت و گوي جنجالي و شايد به عبارت بهتر ضد دولتي داريوش مصطفوي با يک خبرگزاري خارجي است که از صراحت بي‏حد و حصري برخوردار است.

به گزارش خبرنگار ورزشي تابناک؛ داريوش مصطفوي چند ماهي است که گفت و گوهاي متعددي با رسانه‏هاي پرمخاطب در دستور کار قرار داده و در اين ميان چندان براي وي اهميت ندارد، ماهيت رسانه چه باشد و با چه هدفي او را به حرف بکشد. مديرعامل پيشين باشگاه پرسپوليس که سرخ‏ها روزهاي خوشي را با وي سراغ ندارد، مدت‏ها پيش در گفت و گويي با يک روزنامه پرخواننده که کمتر از يک ستون را اشغال کرده بود، رسماً تبري جستن از محمد علي آبادي را آغاز کرد و حملات سنگين و بي‏محابايي را نثار رئيس سابقش کرد و از قول علي آبادي براي پست دبيرکلي و پس از آن رياست فدراسيون فوتبال، پس از کناره‏گيري‏اش از مديرعاملي پرسپوليس سخن به ميان آورد که هرگز محقق نشد و شبانه نبي ابقاء شد.

او در ادامه گفت و گويي تفضيلي با يکي از مجلات ورزشي تمام گلاسه انجام داد و گفته‏هاي انتحاري را بيان کرد و بحث نحوه تغييرش به دستور خاتمي و روي کارآمدن صفايي فراهاني را به مباحث روز پيوند داد و خاطرنشان کرد که تنها خودش و دادکان توان اداره فدراسيون فوتبال را دارند و در آخر نيز سراغ دوستان دولتي را گرفت و اين بار علاوه بر علي آبادي که يادآور شده بود اشتباه کرده که عنوان کرده به اندازه پنجاه سال از او ياد گرفته، سراغ سعيدلو را هم گرفت تا مشخص شود او به رسم اين روزها به علي آبادي حمله نمي‏کند تا مورد توجه طرف ديگر ماجرا قرار گيرد.

ويژگي‏ گفت و گوهاي زنجيره‏وار اخير رئيس کوتاه قامت پيشين فدراسيون فوتبال در شدت يافتن آن است، به شکلي که پس از به چالش کشيده شدن علي آبادي و سعيدلو در دو گفت و گويش با رسانه‏هاي داخلي، او که انگار دل پري دارد اين بار در گفت و گو با بخش فارسي سايت راديو آلمان، دست به حملات جدي به دولت و البته اشخاص بسيار ديگري زده است تا اين مصاحبه که علي الظاهر پيش از دربي صورت پذيرفته و گوشه‏هايي از آن به علي دايي نيز مربوط مي‏شود، شمايل يک گفت و گوي ضددولتي را به خود بگيرد.

در اين گفت و گو که انتظار مي‏رفت با اين ادبيات از سوي شخصي که خود را وطن پرست مي‏خواند، صورت نپذيرفته باشد و اگر نقدي است، نقد از درون باشد و اسباب شادي دشمن مردم ايران را فراهم نکند، مصطفوي تلاش کرده از خطوط قرمز عبور نکند و تنها به نقد عملکرد دولت در حوزه ورزش بپردازد که البته در اين زمينه نيز دست به تندروي زده شده و مسائلي بيان شده که اثباتش در صورت صحت نيز به سادگي ميسر نيست و همين امر باعث شده رسانه‏هاي داخلي در اين زمينه ورود نکنند و علي رغم گذشت چندين روز از انتشار اين گفت وگو، اظهارات مصطفوي را نشنيده بگيرند اما آيا با نشنيدن اظهارات مدير سابق فوتبال کشور، همه چيز حل مي‏شود؟! متن اين گفت و گو در ادامه مي‏آيد و البته قضاوت در رابطه با صداقت در بيان کلمات و کشف انگيزه بيان اين عبارات در اين مقطع برعهده پي گيرنده سطور خواهد بود.


آقاي مصطفوي، پس از گذشت دومين بازي تيم پرسپوليس زيرنظر سرمربي جديد، علي دايي، سرخ‏پوشان پايتخت همچنان ناکام ماندند و در پرسپوليس بعد از تعويض مربي، به قول معروف تقي به توقي نخورد! پرسپوليس در بازي آخر چهار بر يک، مغلوب شاهين بوشهر شد. علي دايي پس از اين ديدار، از يکي از تلخ‏ترين تجربه‏هايش در تاريخ فوتبال زندگي‏اش سخن گفت. وضعيت پرسپوليس را چگونه مي‏بينيد؟ و پذيرش اين مسئوليت را از سوي علي دايي چگونه ارزيابي مي‏کنيد؟
اول خدمت شما و شنوندگان عزيز ايراني در سرتاسر اين جهان پهناور سلام عرض مي‏کنم!

قرار نيست علي دايي يک شبه ره 10 ساله و 100 ساله را برود. تيمي که به دست علي دايي سپرده شده، همين تيم است؛ يعني تيمي است که نه در خط دفاع، نه در خط مياني هافبک‏ها و نه در خط تهاجمي، بازيکن‏هاي شاخص و تمام‏کننده و نتيجه‌عوض‌کن ندارد. براي نمونه بر اسم خليلي تکيه مي‏کنم؛ خليلي دو سال پيش با خليلي امروز فرق مي‏کند. نه اين که خليلي تنبل شده، به خليلي تمرين‏هاي اختصاصي داده نمي‏شود. واگرنه مانند خليلي در تيم پرسپوليس هم در خط هافبک و هم در خط دفاعش هستند.

يک پرسپکتيو کلي از وضعيت تيم پرسپوليس تشريح مي‏کنم، آن وقت روي صحبت‏هاي ديگر مي‏روم؛ علي دايي در باشگاه پرسپوليس بعد از يک يا دو جلسه نمي‏تواند اثرگذار باشد. اثرات حضور علي دايي پس از شش ماه کار مستمر، مشهود خواهد بود. تمام نتايجي که در اين مقاطع نزديک گرفته مي‏شود، مربوط به مديريت فني مي‏شود و نه مديريت کل باشگاه.

مقصر خلايي که در تيم پرسپوليس به وجود آمده و امروز چهار گل مي‏خورند، در بازي قبل هم مساوي کردند و شايد بازي بعدي را هم ببازند، مديريت‏ فني است و نه مديريت اجرايي که مديرعامل و يا سرپرست باشگاه است. يک کميته‏ فني قوي بالاي سر مديريت‏هاي فني در داخل زمين وجود ندارد. مي‏آيند قرارداد مي‏بندند و بعد مي‏روند. ديديد که در زمان خود من، چه کلاه بزرگي سر ما رفت، سر آوردن قطبي. بعد از قطبي هم آدم‏هايي آمدند که نتوانستند اين تيم را جمع و جور کنند.

اين تيم بر خلاف تيمي که در دوره‏ سرمربي‏گري من بسته شد، بد بسته شده است. امروز يک بازيکن تعيين کننده، عوض‌کننده، جريان‏ساز و بازيکني که بتواند نتيجه را عوض کند يا از نتايج بد در اين تيم جلوگيري کند، در اين تيم نيست. هارموني‏اي بين خطوط مختلف تيم وجود ندارد. حتي در برخي از مسايل تدارکاتي هم براي اين تيم در حال حاضر مشکلاتي وجود دارد.

به نظر شما، چرا علي دايي در چنين مقطع زماني‏اي که مشخص بود احتمال موفقيت‏اش با پرسپوليس زياد بالا نيست، حاضر شد چنين مسئوليتي را بر عهده بگيرد و حتي نام و شهرت‏اش را هم به‏خطر بياندازد؟
اگر امثال علي‏ دايي‏ها در حالي که مي‏دانند تيم وضعيت خوبي ندارد، به اين تيم مي‏آيند، به عشق خدمت مي‏آيند. با مربيان خارجي تفاوت دارد که مي‏نشينند دو دوتا چهارتا مي‏کنند، ماشين حساب جلوي‏شان مي‏گذارند، تيم را نگاه مي‏کنند، مديريت و امکانات را مي‏سنجند، وضعيت مالي باشگاه را مي‏بينند و بعد تصميم مي‏گيرند.

در اينجا براي اينکه ثابت کني عاشق فوتبال و عاشق مردم هستي، ممکن است ضررهاي زيادي هم بدهي. من از رياست فدراسيون فوتبال، آمدم مدير يک باشگاه شدم؛ در حالي که مي‏دانستم در اين باشگاه با وضعيت فعلي امکان موفقيت کم است. اما نمي‏توانستم … رييس سازمان تربيت بدني و يا آدم‏هايي که بالاتر از رييس سازمان تربيت بدني هستند، به آدم‏ها رحم نمي‏کنند و مديريت‏هاي آنان را سه ماهه، چهارماهه و پنج ماهه مي‏خواهند.

چرا آقاي مصطفوي؟ ممکن است توضيح بيشتري در اين زمينه بدهيد؟
علي دايي کار خوبي کرد که يک و نيم فصل قرارداد بست. يعني قرارداد اين فصل را و فصل آينده را کامل بست و توانست قرارداد بالايي از نظر مالي هم ببندد.

به خاطر اينکه کساني که در سطح ورزش و در سطح کل مملکت رييس سازمان ورزش مي‏شوند، نمي‏دانند کسي مانند داريوش مصطفوي يا امثال او سال‏ها عمر خود را در اين کار گذاشته‏اند. سال‏ها در زمين چه در جبهه‏ باز‏يگري باشگاهي، چه در درون تيم ملي و چه در زمينه‏هاي ديگر فوتبال تلاش کرده است و يا سال‏ها دبير فدراسيون و همين‏طور مدير و سرپرست تيم ملي بوده است. آن‏ها اين مسايل را نمي‏فهمند. آبروي مردم براي آنان ارزشي ندارد. براي‏ آن‏ها پيش‏برد کار خودشان مهم است. آن‏ها منتظرند از مقامات بالا دستور بدهند که مصطفوي برکنار شود و بلافاصله برش دارند.

قراردادي که من به عنوان مديرعامل نوشتم، دو ساله بود. من حتي به دو سال هم راضي نمي‏شدم، اما آن‏ها چهار ماهه و پنج‏ماهه عذر مرا خواستند. دقيقا همان بلايي که سر من آورده شد، بعدا هم در مورد کادر فني و هم کادر مديريتي انجام شد. حبيب کاشاني تيم را قهرمان کرد، ولي او را عوض کردند. براي چي؟! به من مهلت ندادند، به انصاري‏فرد مهلت ندادند.

بله دقيقا آقاي مصطفوي؛ رسيديم به عمق مسئله. براي چي؟! چرا اين کارها به اين شکل انجام مي‏شود؟
چون آبروي آدم‏ها در ورزش دستخوش ذهنيت افرادي مي‏شود که با ورزش آشنا نيستند. يعني مديريت ورزش ما در سطح بالا، در سطح کلان، در سطح سياست سازمان تربيت بدني و معاونت رييس جمهوري، مديريت‏هاي صحيحي نيستند. انتخاب‏هايي بر اين مبنا که رييس سازمان تربيت بدني و يا مدير ورزشي چه مشخصاتي بايد داشته باشد، نيست. مديريت‏ها، مديريت‏هاي سياسي هستند.

امروز اگر باند من سر کار باشد −من که باندي ندارم. شما مي‏دانيد که من به هيچ گروهي وابسته نيستم. من يک ايراني وطن‏پرستم− اما مي‏آيند آدم‏ها را به راحتي به جاي افراد ديگري مي‏گذارند. اکثر آدم‏هايي که امروز بيرون هستند، ممکن است بتوانند براي اين مردم مفيد واقع شوند؛ ممکن است بتوانند کار کنند. شما در کجاي دنيا سراغ داريد که يک نفر تيم‏اش را به جام جهاني ببرد و بعد او را کنار بگذارند؟ خودم را عرض مي‏کنم و مديريت زمان آقاي دادکان را.

پس به نظر شما، علي دايي چرا اجازه مي‏دهد که با «آبرو و حيثيت»‏اش بازي شود؟
دو مرتبه با علي دايي بازي شد؛ يک بار او را در تيم ملي گذاشتند و تا دو نتيجه نگرفتند، عوض‏اش کردند. در سطح دنيا، مربيان تيم ملي دو يا سه سال مي‏مانند. اما با يک باخت ايران به عربستان، علي دايي را عوض کردند. جمله‏اي را پيش از اين گفتم که اين عشق، عشق به مملکت، عشق به فوتبال و عشق به مردم خيلي ضرر به آدم‏هاي متخصص و کاردان و کارشناسي که در صحنه‏ي فوتبال يا ورزش مملکت ما وجود دارند، مي‏زند.

فوتبال براي آقاياني که در سياست هستند، چيز شيرين و مطبوعي است. آن روزي که کاشاني را مي‏خواستند کنار بگذارند، هيچ اسمي بهتر از اسم من نبود که در آن‏جا بگذارند تا آن جريانات متلاطم را آرام کند و وقتي آرام کرد، فرد ديگري را آوردند. در مورد دايي هم همين است. آن زمان بهترين تيم فوتبال پرسپوليس را بستيم، جريانات را آرام کرديم. زماني که من رفتم، قبل از بازي ملوان، تيم ما در ليگ بين دوم سوم بود. اما خيلي راحت ما را کنار گذاشتند.

علي دايي هم همين‏طور؛ علي دايي آمده خدمت کند. ما به عنوان کارشناسان فوتبال و فدراسيون فوتبال به عنوان متولي فوتبال، بعد مديريت باشگاه پرسپوليس به عنوان مديريت اجرايي و در نهايت سازمان تربيت بدني، آقاي سعيدلو، بايد بدانند نتايجي که امروز گرفته مي‏شود، اصلا به علي دايي ربط ندارد.

شايد هم دايي به آن‏ها گفته باشد که نتايج مربوط به او از فصل آينده شروع خواهد شد و اين فصل مال او نيست. يعني چند بازي‏اي (10 بازي) که مانده است، اگر خوب رقم بخورد صددرصد مربوط به علي دايي مي‏شود. ولي اگر بد رقم بخورد به علي دايي ربطي ندارد.



اما مخالفين، کساني که عمد دارند و نسبت به ورزش‏کارها، فوتباليست‏ها و نسبت به آدم‏هاي متشخص و سرشناس کينه دارند، متوجه اين مسئله نيستند. مي‏گويند: "علي دايي چون قبول کرده است، پس خطرات‏اش هم متوجه اوست." اما من به عنوان کارشناس مي‏گويم که به طور حتم علي دايي به آن‏ها گفته که تيمي به دست من داده‏ايد که هيچ‏جاي کارش درست نيست. من تا بخواهم اين تيم را درست کنم، شش ماه طول مي‏کشد. يعني اينکه 11 يا دوازده بازي بايد تمام شود.

اما مردم که احتمالا اين‏طور فکر نخواهند کرد و به محض اين که طرفداران پرسپوليس تيم‏شان را ناکام ببينند، شايد علي دايي را هم مقصر بدانند؟
دو گونه مردم داريم؛ يک گونه مردم داريم که مردم فهيمي هستند. مي‏دانند که علي دايي سال‏ها زحمت کشيده، سال‏ها کوشش کرده، سال‏ها کار کرده، افتخارات بسيار زيادي براي فوتبال مملکت به وجود آورده است. «آقاي گل» جهان است و اين سمت و دارايي‏هاي علي دايي در فوتبال، دارايي‏هاي کوچکي نيست. مردم خيلي بايد با احترام و بااحتياط با او مواجه شوند. از سوي مردمي که علاقه‏مند به پيشرفت فوتبال در مملکت و پيشرفت فوتبال در باشگاه پيروزي علاقه‏مند هستند، همين‏طور هم خواهد بود.

مردمان ديگري هم هستند که اصلا منتظر تسويه حساب‏اند. تعداد اين‏ها کم است. اکثر کساني که در راديو تلويزيون، مطبوعات و… زندگي مي‏کنند و براي ورزش قلم مي‏زنند و صحبت مي‏کنند، آدم‏هاي صافي هستند که دلشان مي‏خواهد علي دايي و امثال علي دايي‏ها موفق شوند.

الان در تيم پرسپوليس يک نقطه‏ي روشن نمي‏توان ديد؛ نه در اين بازي، بلکه در بازي‏هاي گذشته. شما اطمينان داشته باشيد که پرسپوليس با اين تيم‏اش جزو چهار سهميه‏ي آينده‏ي کنفدراسيون فوتبال آسيا براي جام باشگاه‏هاي آسيا نخواهد بود. حال اينکه چرا نخواهد بود، داستان‏هاي مختلف دارد. بازيکن‏ها هنوز قراردادهاي خود را به صورت کامل نگرفته‏اند. اين براي تيم بزرگي که 30 تا 35 ميليون طرفدار دارد، مشکل کمي نيست. مردم هم بايد بدانند؛ مردم هم بايد بدانند که در فوتبال ما، سمت‏هاي جهاني و آسيايي علي دايي را هيچ کسي ندارد. مردم ما بايد تحمل داشته باشند. در هر صورت اين تيم، تيم دلخواه علي دايي نيست که بسته شده است.

آقاي مصطفوي، ديدگاه‏ها و استدلال‏هاي شما در اين گفت‏وگو، هماهنگي‏هاي زيادي با حرف‏هايي که آقاي دادکان چندي پيش در برنامه‏ي تلويزيوني 90 زد دارد. گفته‏هاي آقاي دادکان را کلا چگونه توصيف مي‏کنيد؟
حرف‏هايي که دادکان زد، واقعيت‏هاي فوتبال ماست. تريبوني به دادکان دادند و او توانست از اين تريبون استفاده کند و صحبت کند. حرف‏هايي که رييس پيشين فدراسيون فوتبال، آقاي دادکان زد، حرف‏هايي بود که روشن و واضح است. امروز شما نمي‏توانيد منکر آن باشيد که افرادي مانند من و دادکان بيرون گود هستند و افرادي در فدراسيون و يا مديريت عامل باشگاه‏ها –همه نه اما برخي از آن‏ها− با لابي‏هاي سياسي انتخاب مي‏شوند.

فيفا و اي.اف.سي اعلام کرده که نه رنگ، نه نژاد، نه سياست، نبايد در کار فوتبال دخالت داشته باشد. امروز در دنيا مي‏آيند براي فوتبال انتخابات آزاد برگزار مي‏کنند، اما در مملکت ما وقتي مي‏خواهند رييس فدراسيون فوتبال انتخاب کنند، آدم‏هاي غيرمسئول اين کار که اصلا ربطي به فوتبال ندارند، مي‏آيند آدم‏هايي مانند من را فيلترينگ مي‏کنند و مي‏گويند ايشان صلاحيت بودن در فوتبال را ندارد. من چون اين نامه را ديده‏ام، دارم به شما مي‏گويم.

پس با اسنادي که در دست داريد، اگر فيفا به اين سندها هم دسترسي پيدا کند، بايد منتظر تعليق بعدي فوتبال ملي ايران باشيم.
من با شما به عنوان دو ايراني که به مملکت‏شان علاقه دارند، صحبت مي‏کنم. اين‏ها مسايلي نيستند که فيفا بتواند ثابت کند. اين‏ها مسايلي هستند که ما مي‏توانيم ادعا کنيم و ما هم هيچ‏وقت به خاطر مملکت‏مان ادعا نمي‏کنيم.

من را در بحبوحه‏ قدرت‏ام، در بحبوحه‏اي که تيم فوتبال را بعد از 20 سال به جام جهاني بردم، کنار گذاشتند. چه کسي من را کنار گذاشت؟ سياست گذاشت کنار. چه کسي دستور داد؟ آقاي خاتمي دستور داد که آقاي صفايي فراهاني به جاي من رييس فدراسيون فوتبال بشود. من آن‏جا مي‏توانستم فوتبال ايران را تعليق کنم، ولي به خاطر مملکت‏ام اين کار را نکردم.

من اين مملکت را دوست دارم. خدا شاهد است، من مهندس تحصيل‏کرده‏ ايالات متحده هستم. 20 سال پيش حقوق خوبي به من مي‏دادند که به آن‏جا بروم، هم درس بدهم و هم کار کنم. ولي من ايران را ترجيح دادم. هميشه گفته‏ام که بدترين خيابان‏هاي تهران از بهترين خيابان‏هاي لوس‏آنجلس و کاليفرنيا براي من زيباتر هستند.

آقاي مصطفوي، تيم پرسپوليس در سال‏هاي گذشته، ميلياردها تومان خرج آوردن و اخراج مربي‏هاي خارجي کرده است. چرا قسمت کوچکي از پول‏هايي که به مربيان و بازي‏کنان داده مي‏شود، بر روي تاسيس امکانات ورزشي باشگاه و زمين تمرين سرمايه‏گذاري نمي‏شود؟ چرا باشگاهي مانند پرسپوليس که اين‏قدر بازيکنان گران و مربيان گران‏قيمتي را دارد، يک زمين تمرين براي خود ندارد؟
مي‏دانيد که اين تيپ مصاحبه‏هايي که ما انجام مي‏دهيم، ممکن است برايمان دردسر‏‏ساز باشد. ولي خدا را گواه مي‏گيرم، اسم ايران که به‏ميان مي‏آيد، اگر صداقت باشد، درستي باشد، حرف حق باشد، هيچ‏کسي کنار خط نمي‏تواند بايستد.

امروز فوتبال ما کاملا دولتي است. دولت بالاي 400 ميليارد تومان در فوتبال هزينه مي‏کند. هزينه کردن دولت خوب است. اما اين هزينه کردن، هزينه‏ منطقي‏اي نيست. پول مي‏دهند، يک سري جوان مي‏آيند، تمرين مي‏کنند، پول را مي‏گيرند، مي‏‏روند و از جيب دولت خرج مي‏کنند. اما چه پيشرفتي داشته‏ايم؟ هر سال ليگ‏مان از سال قبل بدتر بوده است. نتيجه‏‏ ليگ را بايد در تيم ملي ديد. تيم ملي ما چه بوده است؟
مي‏خواهم اين را بگويم که وقتي بدنه‏ي فوتبالي دولتي بود و دولت دوست داشت در اين کار دخالت کند. يعني تمام رؤساي سازمان تربيت بدني از بدو انقلاب، از 22 بهمن 1357 و از زمان تشکيل اولين فدراسيون در سال 1358 که من دبيرکل آن بودم و بعد هم آقاي ناصر نوآموز آمد، از همان‏جا دخالت در کار فوتبال شروع شد. چون فوتبال ميوه‏ي خوشمزه‏اي است. دولت اين پول را مي‏دهد و دوست دارد دخالت کند.

برداشتن دادکان چگونه پيش آمد؟ بر اثر همين دخالت‏ها بود ديگر. يا برداشتن کاشاني به عنوان مديرعامل باشگاه پرسپوليس نير بر اثر همين دخالت‏ها بود. يا برداشتن من از فوتبال سياسي بود و برداشتن‏ام از باشگاه پرسپوليس به همين شکل پيش‏ آمد. يعني چه؟ يعني اين که آمدند نشستند و گفتند: اين الان ديگر به‏درد نمي‏خورد، فرد ديگري را مي‏‏آوريم.

خيلي عالي است که دولت دخالت مي‏کند. ولي دولت دخالت‏هايي کند که از نظر اقتصادي به صرفه‏ي دولت باشد؛ وام‏هاي درازمدت، زمين مجاني، امکانات، تاسيسات، وارد کردن وسايل ورزشي براي باشگاه‏ها؛ آن‏وقت مي‏توان گفت که دولت به فکر فوتبال است. اما امروز با اين که دولت اين‏قدر که هزينه مي‏کند، به فکر مردم است و دوست دارد مردم خوشحال باشند؛ اين نوع خوشحال کردن‏ها مانند آمپولي است که به فرد سرماخورده مي‏زنند و اثرش در حد يک تسکين دو ساعته است.

اما بعدش چه. نه تنها برا باشگاه پرسپوليس، بلکه باشگاه‏هاي ديگر هم جمعا حدود 400ميليارد تومان هزينه شده است اما اين 400 ميليارد تومان صرف تدارکات چيني مي‏شود، هزينه‏ مربي و سرمربي و نهايتاً پنج‏ د‏رصد آن هم هزينه‏ بازيکن مي‏شود. در هر صورت، هزينه‏هايي که دولت در فوتبال مي‏کند، به جز اينکه موجب تورم در نرخ بازيکن بشود، اثر ديگري ندارد. چون پولي که دولت در اين جريان وارد مي‏کند، بي‏حساب و کتاب است.



اما چرا در ميان اين همه مديراني که در صحنه‏ي باشگاه‏ها و فدراسيون آمدند و رفتند و بايد شفاف اشاره کنم؛ خود شخص شما هم آقاي مصطفوي، هيچ‏کدام به اين فکر نيفتاديد که به جاي اين همه ولخرجي در آوردن و بردن مربيان و بازيکنان گران‏قيمت، مقداري هم پول هزينه‏ي ساختن تاسيسات باشگاه بشود؟
چرا به اين فکر بوده‏اند. اما شما يک بار ورق بزنيد و ببينيد در عرض چهار پنج سال گذشته همين باشگاه پرسپوليس چند مديرعامل عوض کرده است. وقتي شما تيمي در سطح ليگ حرفه‏اي درست مي‏کنيد، وقتي شما پنج و يا شش ماه مهلت مديريت در کاري را داريد، ديگر امکان ندارد بتوانيد بلندمدت فکر کنيد و به دنبال استاديوم باشيد.

آقاي فتح‏الله‏زاده، آقاي آشتياني، خود آقاي کاشاني در اين فکر هستند. ولي همه ما را به عنوان مديرعامل، به عنوان رييس و يا دبير فدراسيون، کارهاي روزمره کلافه مي‏کند. چون کمبودهاي زيادي در کارمان داريم. بنابراين مديرعامل يا در مسئولين در هر سمت ديگري، فقط به اين فکر هستند که تيمي بسازند که بتواند پاسخ‏گوي تماشاچي باشند. تيم هم خوب باشد و تيم قهرمان باشد. اما اين که بايد براي باشگاه‏ها زمين درست شود، زمين‏هاي مجاني و وام‏هاي درازمدت در اختيار گذاشته شود، کار دولت است. يکي از استراتژي‏هاي سازمان ورزش بايد اين باشد که بنشينند استاديوم‏ها و يا زمين‏هايي را براي باشگاه تدارک ببينند.

باشگاه نمي‏تواند با اين پولي که در اختيارش هست، زمين بخرد و يا استاديوم درست کند. شما بخواهيد يک استاديوم در اين مملکت درست کنيد، بايد دست‏کم يک ميليارد دلار هزينه کنيد. باشگاه‏هايي مانند پرسپوليس و يا استقلال براي اين که هزينه‏ قراردادهاي بازيکنانشان با باشگاه را بپردازند، 600 بار بايد مديرعامل‏ها به سازمان تربيت بدني بروند و برگردند.

حال برخي از مديرعاملان الحمدالله وجهه‏ سياسي دارند و از جاهاي مختلف کمک مي‏گيرند. اما اگر مديرعاملي وجهه سياسي نداشته باشد و نتواند از جاهاي مختلف کمک بگيرد… فرمولي وجود ندارد. بزرگ‏ترين جايي که يک مديرعامل، يک باشگاه مي‏تواند از آن استفاده کند، تلويزيون است. تلويزيون حق فوتبال را نمي‏دهد. براي درست کردن يک زمين بايد بنشينند دور هم تصميم بگيرند… وضعيت اقتصادي مملکت و بسياري مسايل ديگري دخالت دارند که در اين وقت کم نمي‏توان به آن پرداخت.
arash
arash
مدير بخش ورزشي
مدير بخش ورزشي

تعداد پستها : 997
Join date : 2009-01-21

http://www.arash-v.blogfa.com

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد